گرایش به امور زیبا همچون یک منظره، گل، صدا و خط از بدو تولد در انسان وجود داشته است؛ بنابراین هر انسانی از توجه به چنین مصادیقی لذت میبرد و در خلق آنها تلاش میکند. حس زیباییشناسی، به تحریک احساسات برای دانستن بیشتر میانجامد. به علاوه، هنر و زیباییشناسی در رفع مسائل اخلاقی و ارزشی مانند ستم، انحراف، خودپرستی، تجاوز و اعتیاد که جهان معاصر با آن مواجهه است، تأثیر دارد و همچنین دارای کارکردهای هنری مانند حمل اندیشههای اجتماعی و نمایاندن فطرت انسان، زمینهسازی برای نظم اجتماعی، نقل احساسات بشری و جلب انسانها به سوی یکدیگر است . موضوع محوری زیباییشناسی، درک منطق احساسات و عواطف انسانها و چگونگی انتقالپذیری این حالات است. این موارد در تجربیات هنری که در مقایسه با سایر تجربیات انسان، بیشتر با حواس سروکار دارند، نمود بیشتری مییابد. یادگیری زیبایی شناسانه، به معنای پیوند زدن اندیشه و احساس است. و چون از طریق هنر، افکار و احساسات ابراز میشوند. پس می توان آموزش زیبایی شناسی را یادگیری مبتنی بر هنر یا یادگیری از طریق هنر تعریف کرد(اسمیت، 2005). به طوری که ماکسین گرین(1994) اظهار میکند منظور از آموزش زیبایی شناختی، “تواناساختن کودکان و نوجوانان به بیان ادراکات، احساسات، و ایده های خود از راه شکل دهی ژرف اندیشانه رسانه هایی، نظیر: نقاشی، سفال، نگارش، موسیقی، حرکات بدنی و دیگر هنرهای زیبا است”